به طور کلی اصول و ویژگی شهرهای اسلامی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
طراحی اصولی از نظر سلسله مراتبی آن است که حرکت سواره را بر سلسله مراتبی استوار کنند. کاهش تدریجی دسترسی از پخش کننده محلی تا فضای دسترسی به چند واحد مسی تأثیر و با حضور وسایل نقلیه در محیط مسی را کم می کند توسلی؛ ۱۳۶۸).
ساختار فضایی شهرهای سنتی ایران بر اساس توسعه بر مبنای مرکزیت بوده است با تکیه بر ساماندهی مرکز آن از طریق ساخت ابنیه عمومی موجب می گردید تا علاوه بر تقویت مشارکت عموم در ساماندهی محیط، سازمان فضایی و کالبد محله نیز بر اتکا بر مرکزیت عمومی شکل بگیرد.
اگر چه فرهنگی شهرسازی اسلامی و معماری آن مدیون تمدن های پیش از اسلام است، تشخیص چگونگی انتقال خصوصیات شهرهای اسلامی از تمدن های قدیمی تر به مسلمانان دشوار است. شبکه پیچیده معابر شهری، بازارها، کوچه های بن بست و تیپولوژی حیاط مرکزی هیچ کدام منحصر به تمدن اسلام نبوده اند به گونه ای که لاپیدوس معتقد است مسلمانان عرب صرفا در شهرهای جدید زندگی نمی کردند بلکه برخی در شهرها و دهکده های پیشین سکنی گزیدند. از نظر او اعراب به شهرسازی در خاورمیانه تحرک بخشیدند بدون آنکه باعث افزایش کلی در سطح توسعه شهری شوند. ولی در هر حال شیوۂ بکارگیری این عناصر در شهرهای اسلامی با دیگر شهرهای کهن متفاوت بوده است. همان گونه که ریچارد فرای، که درباره شهر بخارا تحقیق کرده است، می گوید: گرچه نمی توان تاریخها را با قطعیت تمام تعیین کرد اما می توان گفت که شهرهای دوره سامانی با شهرهای ادوار پیش از آن فرق داشته است، و این تمایز در درجه اول به خاطر عوض شدن مراکز فعالیت بوده است (اشرف؛ ۱۳۵۳).
هویت شهر اسلامی بیشتر در نحوه بکار گیری و ترکیب عناصر فوق نهفته است. شیوه شهرسازی فوق نیز متأثر از شیوه زندگی، ساختار اجتماعی و کاربری هایی است که تنها پس از اسلام بوجود آمدهاند (افشارنادری؛ ۱۳۷۵).
ورود اسلام به ایران، فتح شهرها و اداره آنها به دست حاکمان مسلمانان، جهان بینی و ذهنیت جدید نسبت به فرد و اجتماع را در شهرها متبلور می کند. این تصور که انسانها برابرند و برتری حقیقی، نزد خداوند و وابسته به تقواست، مناسبات جدیدی را میان گروه های اجتماعی جاری می سازد. حیات دیوار قلعه های حکومتی که حافظ طبقات برگزیده بود و نماد جدایی آنها از عامه مردم، پایان می گیرد. مهمترین حادثه شهری در سده های نخستین ظهور اسلام در ایران را در تغییر مفهوم شهر از محیط محصور طبقات برگزیده و در جوار آن مقر مردم عامی به مکانی برای زیست برادران برابر که عزت آنها نه ذاتی که اکتسابی است و عدالت تجلی یافته در سازمان فضایی آنها باید جستجو کرد. اما شاید در اولین نگاه، ساختار شهر سنتی اسلامی به صورت پیچ و خمی - لابیرنتی - از کوچه های در هم پیچیده شده جلوه کند. در نمایی از بالای شهر خود را به شکل بلوری نمایش می دهد با مکعب ها و منشورهایی که در واقع اجتماع خانههایی است که پهلو به پهلوی هم قرار گرفته اند، با فضاهای بریده بریده شده آمد و شدهای زندگی روزمره، مسیرهای در هم پیچیده و راه های گره خورده ای که به نظر می رسد به هیچ جا ختم نمی شوند. تمام اینها شهر را به صورت یک واحد در می آورد (بمات، 1396: 78). این کالبد پیچیده و درهم در یک نگاه سطحی و ظاهری ممکن است چندان قابل ادراک نباشد، چه در نظر عده ای همانند استرن، ویژگی بسیار مهم شهر اسلامی، فقدان انسجام ساختار آن است که هم به لحاظ شهری و هم به لحاظ پیوستگی اجزا در شکل فیزیکی آن نمود پیدا کرده است. حقیقت آن است که روستاها، شهرها و شهرهای اسلامی به ندرت با تقارن هندسی طراحی شهری مطابقت داشت. چون آن نظام از ویژگی های فرهنگ هایی بود که یکجانشینی و اسکان های خود را به مثابه تصاویر یک عالم منظم و با نمودار کیهان شناختی می پنداشت. با این وجود، یکجانشینی های سرزمین های اسلامی، نه سازمان بندی اتفاقی و تصادفی داشتند و نه این که به هم ریخته و نا منظم بودند، بلکه نظمی مرکب از سلسله مراتب بسته و بازی داشتند که در آنها الگوهایی از ارتباطات و همیاری های اجتماعی خاص اسلامی جریان داشت. در این دوره یکی از شاخص های سازمان فضایی، مجموعه های نیمه مستقل عمومی جدید بود: مسجد جامع، بازار، میدان و محلههایی که حاوی برتری نسبت به یکدیگر نبودند بلکه بر حسب قومیت یا شغل ساکنان به صورت مستقل ظاهر میشدند. استقلالی که تنها مبین تمایز می باشد نه برتری. شهرهای سده نخستین اسلامی، در امنیت نسبی حاصل از فتوحات مسلمانان از یک سو نیازمند دیوار و حصار کهنه نبوده و از سوی دیگر با استقرار نگاه نو توسط مسلمانان تباین فضایی قلعه و شهر را از میان بردند (توسلی؛ ۱۳۶۸: ۲۵).
سازمانبندی شهر اسلامی جلوه طبیعی تعادل بین تجانس و عدم تجانس اجتماعی در یک نظام اجتماعی بود که در آن گروهبندیهای حیات بومی و شرکت در حیات اقتصادی و مذهبی امت مد نظر قرار داشت. شهر به خصوص از یک نظام سه بخشی فضاهای عمومی، نیمه عمومی و خصوصی تشکیل می شد و از نظر میزان دسترسی و عدم دسترسی بدان فرق می کرد. اما این سلسله مراتب دسترسی، یکپارچگی آن را مختل نکرده، به طوری که در این گونه شهرها بین حیات مادی و معنوی تمایزی وجود ندارد و هر دو به صورت واحدی انفکاک ناپذیر جلوه کرده، فضای شهری واحدی را طرحریزی میکنند. به عنوان نمونه راسته بازار از جلوی درهای مسجد آغاز شده، آن را در بر می گیرد. بنای مرکزی شهر در مکان ممتازی قرار نمی گیرد و مسجد نیز از بافت شهر جدا نمی شود، ولی وجود آن، زندگی روزمره و جاری در بازار را تضمین میکند. بدین ترتیب بین فضای مقدس و مکان زندگی که عالی ترین نمونه آن بازار است، فاصله ای وجود ندارد. یکی دیگری را تأیید و تضمین کرده، آن را به تحرک وا میدارد و هر دو نیز متفق در یک فضا جمع شدهاند (بمات ۱۳۶۹ ، ۹۸).
شهرهای اسلامی ضمن تأثیر گرفتن از عقاید اخلاق اسلامی، از هویت ملی، شرایط اقلیمی، میراث متفاوت و نظامهای معیشتی گوناگون نیز تأثیر پذیرفته و در عین تشابهاتی چند در شکل و کار کرد از تنوع بسیار زیاد برخوردار بودهاند. از مهمترین عوامل تنوع نقشه و شکل شهر اسلامی میتوان از نفوذ توپوگرافی محلی، اشکال مورفولوژی قبلی شهر نام برد در واقع شهر اسلامی، انعکاسی از ساختارهای اقتصادی، ی، اجتماعی و فرهنگی شامل موارد زیر است:
از منظر دیگر باورها نیز می تواند بر چیدمان کالبدی شهر مؤثر باشد. به عنوان مثال نوع نگاه به فضایی عمومی، مانند مسجد و جایگاه آن در برگزاری مناسک دینی است که عامل قرارگیری مساجد در نقطه کانونی شهر شده است.
درباره این سایت